ماجراي از شير گرفتن نيكان
نيكان يكسال و ٤ماه و دو روزشه كم كم دارم از شير ميگيرمش خيليا عادت دارن راجع به همه كاراي آدم نظر بدن به خاطر همين تقريبا به كسي نگفتم و اين واسه خودم سخته كه بيقراريش رو آروم كنم ماشاله بچه خوبيه و بساز اما دوس ندارم اذيت شه ميخوام سرش رو با بيرون بردن و بازي گرم كنم از قضا نيكي هم يه ماهه مهدنميره و گاهي سخته كه دوتاشون رو ساكت كنم ولي به هر حال تا اينجا موفق شدم كه تو روز بهش شير نميدم ميمونه وقت خوابش كه يه چرت ظهر و يه خواب شب هستش كه هادت داره زير سينه بخوابه يه روز مامانم نيكان رو برده بود خونشون ظهر همونجا بدون من خوابيد مامانم ميگفت اذيت نكرد ولي بايد ازم دور باشه وقتي من هستم همش بهم ميچسبه و نميتونم از خودم جداش كنم ...
نویسنده :
آرزو
7:40